جناب آقای آوایی ریاست محترم کل دادگستری استان تهران در مراسم تحلیف دوره بیست و یک کانون وکلای دادگستری منطقه اصفهان در تاریخ 29/11/1388 درباره آفات شغل وکالت بعد از مقدمه چنین بیان داشتند.
خدا را شاکرم که بعد از سالها یک بار دیگر توفیق زیارت دوستان ،عزیزان و وکلای محترم و برخی از همکاران قضایی برای اینجانب حاصل شد .
بنا داشتم عرایضم را بنویسم و روی نوشته ی بخوانم دیدم خیلی رسمی خواهد شد و ممکنه به این کیفیت نتوانم حرفهای دلم را منتقل کنم و یک جلسه کاملاً خشک و رسمی پیش خواهد آمد . لذا ضمن اینکه یادداشتهای آماده کردم اما اجازه می خواهم کمی صمیمی و صریح و خودمانی ، با دلم باهاتون صحبت کنم . و اجازه می خواهم از باب تیمن و تبرک و نورانیت بیشتر مجلس قبل از این که عرایضم را خدمتتون تقدیم کنم فرمایشی از حضرت مولا علی علیه السلام عرض کنم و بعد وارد بحث مختصرم بشوم.
کلام 142 نهج البلاغه است کسی از حضرت تقاضای موعظه کرد . حضرت موعظه اش را این گونه شروع کرد. (که به ترجمه آن کفایت می کنم)
« مباش کسی که بی عمل و بی کردار به آخرت امیدوار است . و به امید دراز ، توبه و بازگشت را به تأخیر می اندازد. در دنیا گفتارش گفتار زاهدان و عملش عمل راغبان به دنیاست . اگر از دنیا به او داده شود سیر نمی گردد اگر به او نرسد قناعت نمی کند . ناتوان است از سپاسگزارای آنچه به او داده شده و می جوید زیادی را در آنچه به او نرسیده ، دیگران را از کارهای ناشایسته باز می دارد و خود را بازنمی دارد. و فرمان می دهد به آنچه که خود آن را به جا نمی آورد. مباش جز کسانی که نیکوکاران را دوست دارد اما اعمال آنها را انجام نمی دهد ، مباش از کسانی که از گناهکاران بدش می آید اما خودش یکی از آنهاست . از جهت زیادی گناهان از مرگ می ترسد . اما ادامه می دهد آن کاری را که باعث شده است از مرگ بترسد . اگر بیمار شود از رفتار خود پشیمان گردد و چون تن درستی یابی آسوده و غافل شود . اگر آسایش ببیند خود پسند شود و چون گفتار گردد ناامید و پژمرده شود اگر بلا و سختی برایش پیش آید با نگرانی دعا و زاری نماید چون راحتی و خوشی به او دست دهد از روی غرور و فریب از خدا دوری گزیند. بر دیگری به گناه به کمتر از گناه خود می ترسد و پاداش بیشتر از کردارش را برای خودش انتظار دارد .و مباش از کسانی که برای سود خود به زیان دیگری حکم می کند و برای سود دیگری به زیان خود حکم نمی کند. دیگری را راهنمای می نماید و خود را گمراه می سازد پس از او پیروی می کنند و خود معصیت می نماید. حق خود را تمام می ستاند و حق دیگری را تمام نمی دهد . از مرم می ترسد نه در راه پروردگارش و در کار مردم از پروردگارش نمی ترسد » .صلوات
بحث بسیار مختصری که محضر برادران و خواهران عزیزم خواهم داشت فکر کردم شاید این ضروری باشد . بخصوص برای عزیزانی که ان شاءاله کار وکالت را شروع خواهند کرد فکر کردم موضوعی تحت عنوان آفات و آسیب های وکالت با عنوان یک برادر کوچکی که سی سالی هم با وکلاء در ارتباطم و هم در پنج – شش استان با جماعت قضات ، بخشی از اهم این آفات را محضرتان عرض می کنم آنچه که دریافته من است .
اولین آفت : ضعف آگاهیهای علمی :
به نظر حقیر وکیل برای موکل حکم طبیب برای بیمار را دارد بیمار با یقین به این که به طبیب حازقی مراجعه کرده و دردهای او درمان خواهد شد به اینجا روی می آورد . اگر بنا به جهاتی که استاد عزیزم مطرح کرد یا احساس استغناءعلمی یا مستی علم که جزء مستی هاست عزیزی احساس کند مستغنی از مطالعه است و موکل را به بی راهه و گمراهی ببرد . چه در راهنمایی کردن، چه در تقدیم دادخواست، چه در تنظیم شکایت . حق الناس مهمی به عهده گرفته است. لذا من به عزیزان توصیه می کنم ، همیشه سوال کنید و مشورت کنید . من بعضی از قضات بسیار فاضل و مجرب را دیدم بعضی از پرونده ها دستشون اتاق به اتاق با قضاتی که ده پانزده سال سابقه کاری شون از آنها کمتر بوده مشورت می کردند و این ها انسانهای بزرگی بودند که هر روز بزرگتر و عالمتر شدند . لذا حضرت علی علیه السلام می فرماید : برای بدست آوردن پنج چیز زحمت زیاد را می ارزد تحمل کنید. این پنج تا مطلب را در خودتان ایجاد کنید:1- امید مبندید الا به خدا ،2 -مترسید مگر از گناهانتون، 3 -حیاء نکنید اگر از چیزی که از تون پرسیدند بلد نیستید بگوئید نمی دانید ، 4- حیاء کنید چیزی را که بلد نیستید بروید یادبگیرید ، 5- برشما باد که صبر داشته باشید . چون رابطه صبر با ایمان مثل رابطه سر باتن است .
آفت دوم : دنیا طلبی و زیاده خواهی
از آفات مهم این حرفه است ما انسانهای متعاوت و معمولی هستیم ظواهر دنیا جاذبه دارد و ما را مفتون می کند ممکن است صاحبان این حرفه در معرض امتحانهای مهمی که قرار می گیردند حق الوکاله برایشان اولویت اول و حق و حقیقت و سوگندی که یاد کرده اند به اولویتهای بعدی تبدیل شود چنانچه این حالت ملکه شود تدریجی این روحیه ایجاد خواهد شد. این افراد از شأن و منزلت اجتماعی در میان قضات و وکلاء برخوردار نخواهند ماند و در دستگاه آفرینش نیز بسیار بی قیمت خواهند بود این آسیب و خطر نه این که ماقضات را تهدید نمی کند ماهم در معرض این بلا ها هستیم منتهی چون بحث ما در خصوص موضوع وکلای عزیز است من به این نکته می خواهم تأکید کنم عزیزان و سروران بدانید رزق و روزی دست خداست و با ارتباط با او این بیشتر و بهتر تأمین خواهد شد . تا با بی ارتباطی با خدا . ضمن این که ما شیعه امامی هستیم که فرمود :
" به خدا قسم این دنیای شما نزد من پست تر است از استخوان لیسیده شده ی گوشت خوکی در دست یک انسان جزامی." دنیا معناش این نیست که ما پول در نیاوریم خونه خوب نداشته باشیم این ها همه آخرت است درآمد جز آخرت است جهت خدایی پیدا کرد همه این لذایز دنیای آخرتی می شود. سخنرانی و نهج البلاغه گفتن و قرآن گفتن و خطبه خواندن برای خدا نبود می شود یک امر دنیای .
پیامبر اکرم (صلی اله علیه و آله و سلم) از جای رد شدند دیدند یک کسی افتاده روی زمین و عده ی دور آن جمع شده اند. حضرت فرمود این چه طوره؟ گفتند : دیوانه است . حضرت فرمود: این مجنون نیست این بیمار است . دیوانه کسی است که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهد .
این نوع شیوه سلوک که عرض کردم که اصلی ترین اولویت فقط کسب درآمد به هر قیمتی گاهی وقت ها در عرف جامعه ی ما ، در استانهای ما این آسیب کمتر و در تهران بیشتر است به عنوان یک ارزش مطرح می شود . به عنوان این که این یک انسان زرنگ و زیرکی هست ، عاقل است و خوب راه را بلد است . کانالها را خوب یاد گرفته است. بزرگان و اولیاء خدا به این انسانها به عنوان کودکان شصت و هفت ساله می خندند . عقل ما به سن نیست گاهی وقت ها افرادی را می بینید در سنین بالا ، اما علاقه هاشان ، علاقه کودکانه است . دل خوشی شان به چیزهای همچنان که دل خوشی بچه ها به یک اسباب بازی است . ماخلیفه خدایم جایگاه و موقعیتمان بالاتر از این چیزهاست . کمترین قیمت مابهشت است نه بالاترین آن . و به کمتر از این خود را فروختن اشتباه است و دلیل جهالت .
آفت سوم : بی نظمی و بدقولی است .
وفای به عهد یکی از اصول ماست عزیزان ، برادران ،خواهران وعده دادن و سر وعده حاضر نشدن ، در دادگاه حضور پیدا نکردن ، دور خودمان را جوری شلوغ کردن ،عادی شدن بدقولی ، اعتبار وکیل را به شدت آسیب می زند .
قول شما برای موکلتان باید حجت باشد. این یکی از آفاتی است که بعضی از وکلای عزیز در معرض آن قرار دارند .
آفت چهارم : توسل به اقداماتی جهت انحراف قاضی از مسیر حق و کشف حقیقت
گاهی وقتها این ممکنه به عنوان یک کار حرفه ی تلقی بشود . گمراه کردن قضات از مسیر حق برای رسیدن به یک امیال غیر مقدس ، قاضی خود به خود جاهل هست بین دو عالم ، گمراه کردن او دیگر سزاوار نیست . به قول مولانا :
قاضی بنشـاندند او می گــریست گفت نائب قـاضیا گریه زچیست
این نه وقت گـریه و فــریادتوست وقت شـادی و مبـارک بادتوست
گفت آه چـون حکـم راند بـی دلی در میـان آن دو عــالم جـاهلی
آن دو خس از واقعـه خـود واقفند قاضی مسکین چه داندزان دو بند
جاهل است و غافل است ازحالشان چـون رود در خـونش درمـالشان
گفت خسمـان عالمند و علتی (1) جــاهلی تـو لیـک شمـع ملّتی
زانک تـو علت نـداری در میـان آن فــراغت است نـور دیـدگان
وان دو عالم را غرض چون کور کرد علمشان را علت اندر گور کرد(2)
جـهل را بـی علتی عـالم کنـد علـم را عـلت کژ و ظالم کند
تا تو رشوت نستدی بیننده ای (3) چون طمـع کردی ذلیل و بنده ی
از هـوا من خـوی را وا کرده ام لقمه های شهـوتی کم خورده ام
چاشنی گیر دلم شــد با فـروغ راست را داند ازحقیقت را دانداز دروغ
(ایشان در تفسیر این شعر نیز گفتند: 1- علتی یعنی بیمار – یعنی مرض نفسانی دارند یعنی دنبال کشف حقیقت نیستند . درست است که عالمند اما نمی خواهند حق را پذیرند. 2- علم دارند اما تعلقات نفسانی این علم را نابود کرد چون نمی خواهند تن به حقیقت بدهند . 3- قاضی اگر آلوده شد به هر رشوه ی ، رشوه تنها پول که نیست ، برای کسب یک موقیعت آدم رأی بدهد ، برای مشهور شدن رأی بدهد ، برای کف زدن رأی بدهداین هم رشوه است. )
بنابراین آن چیزی که وکیل و قاضی را به حقیقت می رساند یکی علم است اما یکی هم بی علتی و بی غرضی و صدق است چه بسا قضات عالمی که هرگز به یک رأی حقیقی نرسند و چه بسا یک وکیل مبرز که هرگز به حقیقت نرسد . علم یکی از ابزار کار ماست یکی دیگر آن صفایی باطن و تزکیه است . اون میل به حقیقت جوی است اون صدق است وتا دل نورانی نشود آن تجلی نخواهد کرد .
آفت پنجم : بی حرمتی نسبت به قضات و تشکیلات قضایی است .
و این از مصادیق بر بن نشستن و شاخه بریدن است بعضی از دوستان ممکن است فکر کنند با ادای کلماتی وجهه و اعتبار پیدا می کنند. آقا ما تحقیقمان را می کنیم کارمان را انجام می دهیم آن قضات همه بی سوادند این کارمندان همه فاسد هستند این قضات همه آلوده اند . این نوع صحبت ها هم دستگاه قضایی را نابود می کند هم نظام را و هم خود وکلاء را . چون بخشی از اعتبار وکلا در همین دادگستری است . دنیاشون و آخرتشون آنجاست . دنیاشون اونجاست بالاخره ممرمعاش است .آخرت آنجاست با کمک به موکلین شان توی این تشکیلات می توانند به کسب معنویات و فضائل برسند .
آفت ششم :( که من روی این هم حساس هستم .)عدم رعایت شئونات و عزت نفس در مقابل قضات و کارمندان دادگستری است .
و دوستان این رو هم توجه کنند یعنی هرگز مقابل هیچ یک از قضات خودتون را ذلیل نکنید هرگز مقابل کارمندان خودتون را ذلیل نکنید شما را خدا عزیز خلق کرده است با وقار با متانت با شخصیت با عزت نفس . یک وکیل متدین ، عالم ، حق طلب ، شخصیتش در درون خودش است . ویژگیهای یک وکیل وقتی در یک وکیل وجود داشت ، خود به خود همه قضات به او احترام خواهند گذاشت این واقعیتی است . اصلاً پرونده که این وکالتش را بگیرد هنوز وارد نشده قرینه ی در ذهن قضات ، به نظر می رسد این آدم ذی حق است چون این دنبال فساد نیست دنبال راه حق و مسیر حق است و این از مظلوم دفاع می کند . لذا وکلای با شخصیت بسیار در دادگستری معززو با شخصیت هستند و مورد احترامند غالبن . بنابراین شما عزیز و بزرگ هستید . زحمت کشیدید . با سوادید . همچنان که تخریب دستگاه قضایی آفت کار شماست تحقیر خودتون ، ذلت خودتون ، کوچک کردن و خوار کردن خودتون پیش هرکس از جمله قضات ، این هم جزء مهمترین آفات وکالت است . هرچه شما بزرگتر، با شخصیت تر ، وزین تر ، اعتبارتان در جامعه و در سیستم قضایی و پیش خداوند بیشتر . یک جمله عجیبی حضرت دارند . میفرمایند : "کسی که برود تواضع بکند پیش یک انسان غنی ، قدرتمند ، ثروتمند به خاطر قناش و نه به خاطر شخصیتش ، دوسوم دینش را از دست داده است ." چیزی ته اون (دین) نمی مونه .
لذا من به این اخلاق حرفه ی و به این عزت نفس وکلاء تاکید می کنم و استدعایم به دوستان جوان که دارند وارد این کار بشوند . سرمایه گرانی است این را ارزان نفروشند . به هرحال ما تعلقاتی داریم تعلقاتی نفسانی داریم زن و زندگی و بچه وخونه داریم ، تمایلاتی و کشش های داریم ممکن این ها باعث بشود بگویم عیبی ندارد حال یک جا هم آدم می رود این کار را انجام می دهد . اگر آدم شروع کرد به خرد کردن خودش ، برایش عادی می شود و ادامه پیدا خواهد کرد.
یک رباعی عجیبی شیخ ابوسعید ابوالخیر دارد می گوید :
در راه خدا حجاب شدن یک سوزن رو جمله ی کارخویش را یک سوزن
درمانده نفس خویش گشتی و تو را یک سوغم مال و دختر و یک سوزن
این تعلقات ممکن است گرفتارکند مارا در هر کسوتی . اگر لحنم کمی صریح بود عذرخواهی می کنم فقط حمل بر احساس تعلقی بکنید که نسبت به جامعه وکالت دارم.
برای همتون آرزوی موفقیت ، سربلندی ، سلامتی ، عزت نفس و عاقبت به خیری دارم و عرایضم را با یک رباعی از شیخ ابوسعید ابوالخیر به پایان می برم .
با علــم اگـر عمـل برابر گــردد کام دو جهـان تو را میسر گـردد
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی زآن روز حذر کن که ورق بر گردد.
والسلام علیکم و رحمت اله و برکاته
بسمه تعالی
باسلام خدمت خوانندگان عزیز ، اینجانب فرج اله شاه سنایی لازم می دانم با در نظرگرفتن مطالب بالا عرایضی را اضافه و اشاره نمایم
آقای آوایی به فراخور جمع حاضر نسبت به آفات شغل وکا