ذهن بشری به دنبال کشف و استخراج اصول و قواعد حاکم بر یک علم و یک مجموعه منظم است چرا که اگر ما بخواهیم بر مجموعه منظم یم علم اشراف و احاطه علمی وفنی و تخصصی داشته باشیم لازم است اصول و قواعد حاکم بر آن را کاملاً بشناسیم.
به عبارت دیگر به میزانی که ما این اصول و قواعد و ارتباط دقیق و منظم آنها را با یکدیگر می شناسیم به همان اندازه بر آن علم تسلط و احاطه پیدا خاهیم کرد. لهذا خود را نیازمند آن دانستیم که در این راه قدمی برداریم تا شاید مفید فایده واقع شود و طالبان علم را موثر واقع شود بدین جهت درصدد جمع آوری اصول حاکم بر حقوق مالیاتی بر آمدیم , هر چند مدعی آن نیستیم که این مهم را به طور تام و تمام بر رسیده ایم لیکن از باب المیسور لایسقط بالمعسور سعی کرده ایم تا آنجایی که میسور است به انجام آن مبادرت نماییم.
شاید این گام کوتاهی باشد در جهت شناخت کلیه اصول کلی حاکم بر حقوق عمومی و از جمله حقوق مالیاتی:
1 _ اصل قانونی بودن مالیات
حق برقراری مالیات از وظایف حاکمیت است و این یک اصل اساسی حقوق عمومی است.
بدن می گفت : وضع مالیات عبارت است از قانونگذاری و چون از طرف دیگر او حکومت را قانونگذاری و فرمانده ی تعریف می کرده , به این ترتیب مالیات و قانون را پایه مشترک حکومت می دانست قدرت وضع مالیات یک فکر ساده و یا نتیجه یک تحلیل فرضی مجرد نیست بله در درجه اول یک واقعیت سیاسی است.
منتسکو در بسیاری از فصول روح القوانین به نشان دادن ارتباط بین آزادی و مالیات علقه به خرج داده و فرمولی را که بارر نسبت می دهند خلاصه کرده و آن فرمول این است : ( تمام آزادی مردم در مالیات خلاصه می شود) قدرت برقراری مالیات متضمن یک واقعیت حقوقی نیز هست.
اعلامیه حقوق بشر در 1789 چنین می گوید : (تمام مردم حق دارند شخصاً به وسیله نمایندگانشان لزوم پرداخت مالیات از طرف عموم و تادیه آزادانه آن بپذیرد و در مصرف آن نظارت کنند وسهمیه و مبنای تشخیص وصول و مدت آن را معین نمایند).
اصل قانونی بودن مالیات اصلی بسیار محکم به نظر می رسد و قانون اساسی و هم قوانینعادی اهمیت زیادی برای آن قائل شده اند در حقیقت اصلی قانونی بودن مالیات از قرن نوزدهم به این طرف به سستی گراییده و قدرت و فایده اصلی خود را از دست داده است و دولتها که همیشه به ظاهر و به طور رسمی آن را تائید کرده اند در اجرای سیاست مالیاتی خویش سعی نموده اند خود را از قید رضایت مودی به پرداخت مالیات به وسیله قانون برهانند.
بنابراین در قانون اساسی کلیه کشورهای من جمله قانون اساسی ایران تصریح و تاکید شده است که هیچ نوع مالیاتی را نمی توان از مردم اخذ نمود و هیچ نوع وجهی را به هیچ عنوانی می توان مطالبه کرد مگر به حکم قانون این موضوع در اصل 51 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ترتیب زیر تصریح گردیده است : (هیچ نوع مالیات وضع نمی شود مگر به موجب قانون. موارد معافیت و بخشودگی و تخفیف مالیاتی به موجب قانون مشخص میشود).
البته در متتم قانون اساسی سابق فصل مخصوصی راجع به مالیه وجود داشت و در اصول 94 و 95 و 96 و 99 آن قانون اصل لزوم مجوز قانونی برای وصول مالیات را به ترتیب زیر تصریح نمودبود.
اصل 94 _ هیچ قسم مالیات برقرار نمی شود مگر به حکم قانون.
اصل 95 _ مواردی که از دادن مالیات معاف توانند شد قانون مشخص خواهد نمود.
اصل 96 _ میزان مالیات را همه ساله مجلس شورای ملی به اکثریت تصویب و معین خواهد نمود.
99 _ غیر از مواردی که قانون صراحه مستثنی می نماید از اهالی به هیچ عنوان چیزی مطالبه نمی شود مگر به اسم مالیات مملکتی و ولایتی و ایالتی و بلدی .
به طوری که ملاحظه می شود در اصل 99 مصرح است که به هیچ عنوان چیزی مطالبه نمی شود مگر به اسم مالیات مملکتی که قانون معین کرده باشد و در اصل 94 مصرح است که هیچ قسم مالیات برقرار نمی شود به حکم قانون بنابراین مطالبه هر مبلغ به هر اسم و رسم از هر کس مستلزم وجود مجوز قانونی می باشد.
2 _ اصل عمومی بودن مالیات
اصل قانونی بودن مالیات موجب شده است تا مانند هر قانون دیگری عمومیت داشته و جنبه شخصی نداشته باشد. در اعلامیه حقوق بشر در سال 1789 و پس از آن در اعلامیه سال سوم و همچنین در قانون اساسی سال 1848 فرانسه این اصل آمده است و در تمام قوانین اساسی بعدی نیز روی آن تکیه شده است و این قوانین تساوی در مقابل مالیات را مقرر داشته اند. تساوی در مقابل مالیات از اصل تساوی در به عهده گرفتن هزینه های عمومی که خود یک اصل اساسی حقوق عمومی است ناشی می شود.
اگر نظریه تساوی در مقابل مالیات را صحیح می دانیم باید قبل کنیم که تجزیه و تحلیل آن کار دقیقی است. بسیار مشکل است که از محتوای مالیات تعریف دقیقی بکنیم. ماده 13 اعلامیه 1789 می گوید :( مالیات یک پرداخت عمومی است و به طور تساوی با توجه به توانایی افراد بین آنها تقسیم می شود).
مساله تساوی در مقابل مالیات که در علم مالیه پیچیدگیهای دایمی به وجود می آورد گاهی از جنبه سیاسی و گاهی از جنبه اقتصادی و گاهی از جنبه قضایی توجه را جلب می کند و انتظاری که از آن می رود بر حسب مسایل تفاوت می کند و بسیار مشکل است که تساوی در مقابل مالیات را با ملاحظه تمام این جنبه ها تعریف کنیم همانطور که موافقت بر سر تعریفی که در عین حال سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی باشد مشکل است .
به هر حال یکی از اصول اساسی در وضع مالیاتها اصل تساوی افراد در مقابل مالیات می باشد این اصل در قوانین کلیه کشورها ذکر شده است و در ممالکی مانند انگلیس که قانون اساسی مدون ندارد , این اصل به عنوان یک اصل اساسی مورد قبول عامه می باشد.
اصل مزبور در قانون اساسی ایران (پیش از انقلاب اسلامی) به ترتیب زیر تصریح گردیده بود: اصل 97 متمم قانون اساسی در موارد مالیاتی هیچ تفاوتی و امتیازی فیمابین افراد ملت گذارده نخواهد شد.
در سابق این اصل وجود نداشته بلکه مالیات فقط از طبقات ضعیف و زحمتکش وصول می شده است و اشخاص منتفذ و با عنوان از پرداخت مالیات معاف بوده اند و حتی پرداخت مالیات یک نوع تحقیق و توهین به شمار میرفته است.
طبق این اصل باید قوانین مالیاتی طوری تنظیم شود که به وسیله آنها اصل مزبور رعایت و اجرا گردد و این همان چیزی است که در یکی از مباحث آینده تحت عنوان عدالت مالیاتی آن را بررسی می کنیم باید دانست که منظور از تساوی افراد در مقابل مالیات فقط یک تساوی عددی نیست که همه به یک میزان یا یک تناسب مالیات بپردازد بلکه منظور از آن تساوی از لحاظ فداکاری است یعنی متناسب بودن مالیات با قوه پرداخت مالیات و در اینجاست که مسایل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی در بررسی علم مالیه وارد می شود.
3 _ چهار قاعده اصلی در مورد مالیاتها از آدام اسمیت
آدام اسمیت رهبر مقتصدین کلاسیک چهار قاعده اصلی در مورد مالیات ذکر نموده که به نام وی مشهور گردیده و عبارتند از :
اصل عدالت اصل مشخص بودن مالیات اصل سهل الوصول بودن و اصل صرفه جویی اینک به شرح هر یک از این اصول می پردازیم
الف ) اصل عدالت مالیاتی
منظور از عدالت مالیاتی این است که مالیاتی را که دولت در نظر دارد از افراد مردم وصول کند. باید متناسب با توانایی مالیات دهنده بوده و بعلاوه عمومیت داشته و تمام افراد مردم در آن شرکت داشته باشند البته منظور این نیست که کلیه افراد کشور بدون استثنا مشمول مالیات واقع شوند. زیرا برقراری بخشودگی و معافیت از پرداخت مالیات در مورد بعضی از افراد و در طبقات مختلف مالیاتی لازمه اجرای همین اصل عدالت است در حقیقت منظور از این اصل این است که در برقراری و وصول مالیات بین اشخاص مشمول مالیات در هر طبقه نباید تبعیض قایل شد.
بنابراین عادلانه بودن صفت اساسی مالیات است و غالباً نظریاتی که به عنوان مخالفت با موافقت با یک نوع مالیات بیان میشود, آن است که مالیات مزبور عادلانه است یا عادلانه نیست ؟ ولی اگر بخواهیم برای تشخیص عادلانه بودن مالیات ملاک و ماخذی که عموم افراد آن را قبول داشته باشند پیدا کنیم دچار اشکال می شویم و علت این امر آن است که برای اجرای عدالت در امر مالیات باید قبلاً معلوم شده باشد که مقصود از عدالت به طور کلی چیست و مفهوم آن کدام است؟
موضوع عدالت از زمان قدیم مورد تجه و بررسی فلاسفه و علمای علوم اجتماعی بوده و هنوز هم مورد بحث می باشد و راجع به ملاک و ماخذی برای تشخیص عادلانه بودن قضایا که مورد موافقت عموم فلاسفه باشد توافقی حاصل نشده و هنوز هم موضوع عدالت جنبه نظری شخصی و تمایلات فردی را دارا می باشد. با وجود این می توان در مورد اجرای عدالت به طور کلی و به خصوص در مورد مالیات اصولی را در نظر گرفت. یکی از اصولی که در مورد اجرای عدالت متفق علیه عموم می باشد آن یکسان رفتار شود و با افرادی که وضعشان متفاوت است به یک ترتیب رفتار نشود بنابراین اجرای عدالت مستلزم قبول یک نوع طبقه بندی است از لحاظ وضع افراد و تعیین مقررات مشابه برای افرادی که در یک طبقه قرار دارند.
ب _ اصل مشخص بودن مالیات
اصل مشخص بودن مالیات ناظر به وظایف قانونگذارو دولت در مورد مالیات نسبت به مالیات دهنده است. به موجب این اصل مالیاتی که هر فرد مالیاتی که هر فرد موظف به پرداخت آن است باید نه تنها از لحاظ مبلغ بلکه از لحاظ ماخذ مالیات زمان پرداخت _ و طریقه پرداخت مشخص و معین باشد و در حقیقت مسئولیت مالیات دهنده نسبت به مالیات مقرره باید برای خود او وحتی دیگران نیز کاملاً روشن و واضح باشد عدم رعایت این قاعده بخصوص به نظر اسمیت موجبات رشوه خواری و فساد مامورین را فراهم خواهد نمود و در حقیقت اهمیت آن به مراتب از اصل عدالت مالیاتی بیشتر است بنابراین منظور از اصل مشخص بودن مالیات آن است که مالیات کاملا مشخص و مسلم بوده , مقدار مالیات و زمان پرداخت و طریقه پرداخت آن برای مالیات دهندگان کاملاً معلوم باشد و هیچ یک از امور مربوط به مالیات به نظر و رای و دلخواه مامورین وصول مالیات واگذار نشود.
ج _ اصل سهل الوصل بودن مالیات
مقصود از اصل فوق آن است که مالیات باید در مناسبترین موضع و برحسب مساعدترین شرایط از مودیان وصول شده و برای آنان حداقل ناراحتی و مزاحمت را ایجاد کند. بنابراین اصل ما نحن فیه ناظر به وظیفه دولت در طرح مالیات و طریقه اجرای آن است.
به موجب این اصل مالیات و شرایط مربوط به آن باید طوری تنظیم شود که از لحاظ زمان پرداخت و طریقه پرداخت بر مالیات دهنده حداقل فشار ممکنه را وارد آورده و برای دولت نیز در موقع وصول زحمتی ایجاد ننماید . مثلاً مالیات بر درآمد در زمانی مطالبه شود که مالیات دهنده دسترسی به آن درآمد داشته باشد نه در زمانی که یا آن درآمد هنوز به دست مالیات دهنده نرسیده و یا کلاً خرج شده است یکی از بهترین مالیاتهایی را که می توان مطابق این اصل دانست مالیات بر مصرف(صرف نظر از تطبیق یا عدم تطبیق آن با اصول اقتصادی) می باشد که پرداخت آن برای مالیات دهنده چه از نقطه نظر طریقه پرداخت و چه از نقطه نظر زمان پرداخت و وصول آن برای دولت بسیار سهل و ساده است و یا مالیات حقوق که در موقع پرداخت توسط موسسات بازرگان و یا دولتی کسر و به حساب دولت پرداخت می گردد بدون شک امکان تقسیط مالیاتها (مانند مالیات بر درآمد مالیات بر اموال و مالیات بر ارث) نیز در تحقیق این اصل موثر خواهد بود.
د _ اصل صرفه جویی
منظور از اصل فوق آن است که در مالیاتها بایستی حتی المقدور و مخارج وصول به حداقل تقلیل داده شود و به هرحال مخارج وصول فقط جزئی از مبلغ وصول مالیات باشد. شاید از سه اصل پیش گفته مهمتر , اصل صرفه جویی در وصول مالیاتها و برقراری مالیات بر طبق اصول اقتصادی است که از یک طرف ناظر بر سازمان وصولی دولت بوده و از طرف دیگر نوع مالیاتها را در سیستم مالیاتی دولت مورد توجه قرار می دهد . بنابراین اصل مالیات و طریقه وصول آن باید طوری تنظیم شده باشد که تفاوت بین اصل مالیات پرداختی توسط مالیات دهنده و آنچه پس از کسر هزینه های مربوط تحویل خزانه دولت می گردد حداقل باشد به عبارت دیگر مالیات باید طوری وصول شود که هزینه وصول آن نسبت ناچیزی از اصل مالیات باشد یکی از علل مهمی که به نظر اسمیت در ازدیاد هزینه وصول موثر است وجود افرادی است که به منظور برقراری و یا وصول یک مالیات در سازمان دولت انجام وظیفه می نمایند و قسمت اعظم وصولی مالیات صرف پرداخت حقوق و مستمری آنها می شود.
4 _ اصل سالانه بودن مالیات
معنی اصل سالیانه بودن این است که قانون مالیاتها باید هر سال به مرحله اجرا در آید یعنی در اول هر سال قانون مربوط به آن سال قدرت قانونی و قابلیت اجرا پیداکند و بر تمام عملیات مالیاتی آن سال حکومت داشته باشد که از یک طرف عبارت خواهد بود از تعیین صلاحیتهای دستگاه مالیاتی برای برقراری مالیات (تشخیص مالیات قطعی کردن و وصول آن ) و از طرف دیگر معین کردن و تحقیق و ارزیابی تواناییهای پرداخت مودی در این دوره سال.
بنابراین در پاسخ به این سئوال که مجوز وصول قانونی مالیات برای چه مدتی است؟ باید گفت: یک سال و برای سال بعد دولت باید مجوز جدید داشته باشد.
5 _ اصل محدود بودن مدت مالیات
در اعلامیه 1789 اصل محدود بودن مدت مالیات پذیرفته شد و سپس در قوانین اساسی 1719 , 1814 , 1830 , 1848 اصل سالانه بودن مالیات مورد قبول قرار گرفته. هر چند در قوانین اساسی بعدی به این اصل اشاره ای نشده ولی این قاعده ارزش خود را تاکنون حفظ کرده است بنابراین اصل محدود بودن مالیات مقدم بر اصل سالانه بودن مالیات است.
6 _ اصل سالانه بودن بودجه
اصل سالانه &