در سطح جامعه زنانی که سرپرستی ندارند از زنان دیگر آسیب پذیرتر هستند و بیشتر این مشکلات از یک سوی توسط جامعه و خانواده و از سویی دیگر توسط مسایل اقتصادی بر آنها تحمیل می شود و باعث می شود که آنها تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار گیرند
اول- طبق قانون مدنی و با استناد به ماده 1133 مرد هر زمان که بخواهد و اراده کند می تواند همسرش را طلاق دهد، و این در حالی است که زن زمانی که می خواهد طلاق بگیرد باید مواردی را که در قانون به آنها عسر و هرج گفته می شود را برای قاضی ثابت کند تا بتواند او را راضی سازد که حکم طلاق را به نفع زن صادر سازد و همچنین بتواند تمام حق و حقوق مشخص خود را دریافت دارد و این در حالی است که اگر زن خود درخواست طلاق بدهد از تمام حق و حقوق مالی بی بهره خواهد شد .
یکی از مهمترین مشکلات زن پس از طلاق مشکلات مالی است، در بسیاری از موارد زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی می کند و یکی از آنها مهریه می باشد . نتایج یک تحقیق نشان می دهد 78 درصد زنان طلاق گرفته شهر تهران، مهریه خود را در هنگام طلاق دریافت نکرده و 41 درصد برای طلاق گرفتن مجبور به گذشتن از مهریه خود شده اند.
این در حالی است که بیش از 89 درصد از زنان طلاق گرفته هیچ نفقه ای دریافت نکرده اند و به دلیل اینکه بیشتر زنان در خارج از خانه به شغلی مشغول نیستند و حتی در صورت داشتن مدرک تحصیلی عالی، بسیاری از آنها پس از ازدواج بنا به هر دلیلی دست از کار کشیده اند، اما پس از طلاق ، برای یافتن شغلی مناسب و تامین خود دچار مشکلات بسیاری می شوند و طبق همان تحقیق تنها 16 درصد از زنان مطلقه شاغل هستند .
متاسفانه دیدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته به خودی خود برای آنها مشکلات بسیاری را پدید آورده است .
زن پس از طلاق در صورتی که فرزندی نداشته باشد ، نفقه ای دریافت نمی کند مگر زنانی که دوران عده را می گذرانند، که شوهر در همان دوران عده باید نفقه زن را بپردازد اما اگر حضانت بچه ها به زن سپرده شده باشد مرد موظف است با تعیین دادگاه براساس سن و نیازهای فرزندان ، مقرری به آنها پرداخت نماید.
لازم به ذکر است که به هنگام طلاق شروط مربوط به تقسیم دارایی دوران زندگی مشترک به ندرت به اجرا در می آید و با توجه به پرونده های طلاق و آمارهای ارایه شده کمتر زن و شوهری پس از طلاق برای تقسیم اموال و دارایی شان اقدامی کرده اند.
با توجه به اینکه یکی از شرایط برای تقسیم اموال ، ارائه دادخواست از سوی مرد است، امار درصد طلاق هایی[دعوی] که از سوی شوهر آغاز شده است بسیار پایین می باشد و به همین دلیل کمتر زنی توانسته است، نیمی از اموال زندگی مشترک خود را پس از طلاق دریافت دارد و در ازدواج هایی که شرط تقسیم دارایی مرد قید شده زحمت اثبات دارایی مرد با زن است و بارها گزارش شده که اثبات و تعیین دارایی شوهر پس از ازدواج کار دشواری است، در عین حال در زمان ازدواج دو طرف اجباری به دادن گزارش دارایی خود ندارند .
دوم- یکی دیگر از مشکلات زنان مسئله حضانت فرزندان شان است ، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند. ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد زیرا طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آنکه مرد می تواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد ، اما زن نمی تواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رای مرد باز پس بگیرد.
در واقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئله ای که ذهنیت زن و شوهر متوجه آن می شود، حضانت کودک یا کودکان است که نتیجه زندگی مشترک بوده است.
در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی کودک به عنوان وسیله ای جهت کسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده می کند و همین امر باعث می شود که زن بیشتر تحت فشار روحی قرار بگیرد ، متأسفانه این فکر غلط در ذهن یکی از والدین که سرپرستی به او واگذار شده، نقش می بندد که تمامی وجود کودک متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با کودک و بالعکس ممانعت می کند و چون رابطه کودک با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سوءاستفاده عده ای از مردان فراهم می کند و مواردی مشاهده شده که مرد به منظور انتقام جویی و کینه خواهی درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر- که ملاقات با کودک هر هفته 24 ساعت است- بر می آید.
از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فکری و عدم امنیت روانی در زن های طلاق گرفته را فراهم می کند، مگر آنکه مرد بنا برعلل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد. در دورانی که حضانت کودک به عهده مادر است، هزینه و مخارج کودک به عهده پدر می باشد که از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی می شود.
سوم- گذشته از تمام مسائل فوق یکی از مشکلات زنان طلاق گرفته آزارها و مزاحمت هایی است که همسر سابق نسبت به او روا می دارد و سعی می کند به طرق مختلف از دیدگاه خود انتقام طلاق را از او بگیرد و با توجه به همان تحقیق 45 درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمت ها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی کرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی شان را می کنند. از سوی دیگر40 درصد دیگر نیز محدودیت ها و مزاحمت های اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد می کنند.
زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه مرد سالار با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد، رفت و آمدهای او کنترل می شود و خانواده ها برای حفظ آبروی خود سعی می کنند از معاشرت های او بدلیل حساسیت های جامعه جلوگیری کند .
اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحب خانه ای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانه ای را هم بیابد باز هم باید با همسایگانی بر خورد کند که او را تنها به چشم عمل نابود کننده زندگی خود می بینند .
شاید بتوان گفت: یکی از بزرگترین علل این تفکرات، رواج روز افزون ازدواج موقت توسط مردان متاهل باشد که در بیشتر موارد زنان مورد نظر از میان زنان طلاق گرفته ای هستند که تنها به علت مشکلات بسیاری که پس از طلاق به آنها فشار آورده است تن به اینگونه زندگی مشترک می دهند .
در پایان؛ فی واقع برای حمایت از زنان طلاق گرفته نیاز به فرهنگ سازی و لایه برداری از تفکرات کهنه و خرافه پرستی ( که این روزها بدبینی هم چاشنی آن شده است ) از هر گونه تدوین قانون و تبصره و ماده ای مهمتر است و باید پذیرفت که زن طلاق گرفته بعد از تحمل فشار روحی و روانی در خانه همسر سابقش حق دوباره زیستن و داشتن یک زندگی آرام را داراست.