ضمیمه به سوال یکی ازعزیزان که میفرمایند.منظورازعرف چیست و عرف نمیتواند منبع حقوق باشد؟
عرف یک حالت درونی ظهور یافته به حالت مادی است که دراثرتکرارورویه ی مستمرومتحدالشکلی است دربین مردم رواج یافته ومردم غالبا"بدان پایبندند.مبتکر این منبع ازمنابع حقوق خودمردم اندولاغیر
ارزش عرف:به صراحت میگویم ارزش عرف زمانی برای حقوق وجوددارد-نه بدین دلیل که عرف منبع حقوق نیست منبع میباشد وبااین دلیل در نظام های حقوقی رومی -ژرمنی که قانون اعم-ارجح تر میباشدوجز دسته های اول است وعرف در دسته ی دوم وسوم قراردارد.عرف در نبود قانون صریح وجودداردکه استناد بدان کارراآسان میکند.
تفاوت عرف بارسم:
رسم باعرف یکی نیست ولی عقبه ی عرف رسم است رسم برای یک عده و منطقه ی مشخص و محدوداست واگراین رسم جنبه ی فرامنطقه ای وجنبه ی کلی وعمومی پیدا کندعرف جای آنرا میگیرد
هرعرف دو عنصرداردک عنصرمادی فعل یا ترک فعلی است که براثرتکرار ومعین بودن ومعیاری برای تشخیص حسن وقبح.عنصر معنوی اعتقاددرونی به الزام انجام یا ترک
نظر بنده:عرف دردو منظرظهور میکند
منظر ایجابی همان تکراریک رویه ی مستمرومتحدالشکل مانند سن ۲۵ سال برای ازدواج اقایان ودیگر اطاعت از اوامر(دربین عوام قبول عرف)
منظرسلبی اگر یک بارهم اتفاق بیافتدبرای مردم زشت وقبیح است التزام واحترام این گونه مباحث عدم تکرار یک روییه ی مناسب است مانند منع ازدواج با محارم -مشروع بودن دفاع-اطاعت از نواهی(دربین عوام رد عرف)
تداخل قانون با عرف:
اصل ۴۰قانون اساسی .هر کس در کارو کسب خویش مختار است تا زمانی که عدم اضرار به غیر باشد
در کار عدم اضرار به غیر هم نص صریح قانون است وهم عرفی، این عرف هست و مشخص میکند منظور قانون در کار کدام نوع ضرر است
ارزش قضایی عرف:
هر گاه الفاظ قانون مجمل و مبهم باشدویا درمواردی قانون صریح نباشد برای یافتن منظور قانون گذار به عرف رجوع میشود وقانون تفسیر میشود.
درنظام حقوقی سکولار بشری ومشخصه ی کامن لا کشور انگلستان به لحاظ نبود قانونی مدون از قانونی غیر مدونی به نام عرف (common law)شکل گرفته و اداره میشود.
درنهایت عرف ازمنابع حقوق میباشد تازمان نبود قانونی روشن ودقیق
نویسنده:یوسف گودرزی فراهانی