پرونده کلاسه: ... شعبه ... دادگاه عمومی (جزایی) دادگستری ... دادنامه شماره ...
شاکیان: 1- «ل – ش» 2- «م – ش» 3- «م – ش» 4- «گ – ش» 5 - «ز – ش» 6- «الف – ش» 7- «ح – ش» 8- «ر – ش» 9- «غ – ش» همگی به نشانی ...
متهمان: 1- «م – گ» فرزند «پ» با وکالت آقای «م – ن» به نشانی ... 2- آقای «ع – گ» فرزند «پ» به نشانی ...
اتهام: قتل عمدی مسلمان
مختصری از ماوقع و جریان رسیدگی
1- به حکایت محتویات پرونده در ساعت 30/17 عصر روز یازدهم اسفندماه سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار، در شهرستان .... درگیری فیزیکی به دلیل اختلافات فامیلی فیمابین خانوادههای «گ» و «ش» رخ داده که طی آن فردی 52 ساله به نام «ق – ش» فرزند «ی» در اثر ضربات وارده به سر مجروح، پس از انتقال به بیمارستان شهید رجایی ...، به بیمارستان پاسارگاد تهران اعزام و بعد از بستری و انجام عملیات درمانی در تاریخ 22/12/74 مرخص و سپس مجددا در تاریخ 3/1/75 با شکایت از تالم تورم ساق پای راست به بیمارستان اخیرالذکر مراجعه و با دو روز بستری در تاریخ 5/1/75 با رضایت شخصی برادران خود به نامهای «ع» و «م» مرخص گردیده، نهایتا در تاریخ 7/1/75 به علت به هم خوردن وضعیت مزاجی به بیمارستان شهید رجایی ... منتقل و فوت نموده است. اولیای دم مقتول به اسامی
1- «الف» 2- «م» 3- «غ» 4- «ز» 5- «ر» 6- «م» 7- «ح» 8- «ل» جملگی «ش» فرزندان «ق» و 9- «گ – ش» همسر مشارالیه، با تکیه بر شهادت شهود، اظهارات مقتول در زمان حیات، نظریات پزشکی قانونی و سایر دلایل و امارات، «م – گ» فرزند «پ» را قاتل عامد مورث خویش معرفی و تقاضای قصاص وی را نمودهاند.
2- شعبه ... دادگاه عمومی ... پس از رسیدگیهای متعدد طی دادنامه شماره ... مورخه 1/4/76 بر اساس شهادت شهود و اینکه آلت به کار رفته به اعتبار حساسیت موضع، قتاله و نوعا کشنده است، با استناد به بند ب ماده 206 و مواد 205، 207، 231 و 237 قانون مجازات اسلامی، رای وحدت رویه شماره 4668 مورخه 27/9/1336 و آیه شریفه 179 سوره مبارکه بقره، حکم بر قصاص نفس آقای «م – گ» فرزند «پ» صادر نموده است (صفحات 226 و 229 پرونده). پس از صدور دادنامه مزبور یکی از شهود به نام «ر – ش» که برادر مقتول و دایی و پدر خانم متهم «م – گ» است، بر اساس سند رسمی شماره 87727 مورخ 26/5/76 از شهادت خود (مبنی بر اینکه با چشمان خود دیده که «م – گ» با بیل دو ضربه به سر مرحوم «ق – ش» زد) عدول نموده (صفحه 240) فلذا شعبه ... دیوانعالی کشور، در رای شماره ... مورخ 29/9/76 با عنایت به تکذیبنامه رسمی «ر – ش» و عدم اقرار «م – گ» و نظر به اینکه نزاع دستهجمعی بوده و دلیل مثبتی علیه متهم وجود ندارد، رای شماره ... صادره از شعبه ... را نقض و پرونده را جهت رسیدگی مجدد به شعبه همعرض دادگاه صادرکننده رای منقوض ارجاع نموده است. (صفحات 272 و 273)
3- شعبه ... دادگاه عمومی ... موضوع را از مصادیق لوث دانسته و پس از اجرای قسامه توسط 25 نفر از بستگان ذکور نسبی از طرف مدعی، تحت دادنامه شماره ... مورخ 9/5/78 مجددا حکم بر قصاص متهم «م – گ» صادر و اعلام نموده است (صفحات 557 الی 560) که به موجب رای شماره ... – 22/8/78 شعبه ... دیوانعالی کشور به شرح صفحات 587 و 588 پرونده ابرام گردیده است. در ادامه وکیل محترم متهم به شرح صفحات 594 و 595 با این استدلال که: «... با در نظر گرفتن فتوای رهبر معظم انقلاب که به صورت بخشنامه از سوی ریاست محترم قضایی ابلاغ گردیده، اساسا به لحاظ اینکه تعداد 50 نفر از اقربای نسبی در دادگاه حاضر نشدهاند، قسامه نیز به عنوان دلیل منتفی است» تقاضای اعاده دادرسی نموده، شعبه ... دیوانعالی کشور نیز با توجه به ارائه دلیل جدید (فتوای رهبر معظم انقلاب و بخشنامه 29/11/77 ریاست قوه قضائیه) با تقاضای اعاده دادرسی موافقت و ضمن نقض دادنامه ... طی دادنامه شماره ... مورخ 2/12/78 پرونده را جهت رسیدگی مجدد به شعبه همعرض ارجاع نموده است.
4- پس از ارجاع پرونده به شعبه ... دادگاه عمومی ...، شعبه مزبور با لحاظ دادنامه شعبه ... دیوان، مورد را از موارد لوث تشخیص و ضمن رعایت فتوای مقام عظمای ولایت پس از جری قسامه توسط 50 نفر از طرف مدعی، طی دادنامه شماره ... مورخ 14/6/80 مضبوط در صفحات 880 تا 883 پرونده حکم بر قصاص نفس آقای «م – گ» صادر نموده که طبق دادنامه ... – 22/9/80 شعبه ... دیوانعالی کشور ابرام گردیده است. (صفحات 904 و 905). پس از تایید رای اخیرالذکر و تقاضای اجرای قصاص از ناحیه اولیای دم، آقای «ق – گ» معروف به «ک» که برادر آقای «م – گ» میباشد، ضمن ارائه اقرارنامه رسمی شماره ... – 1/11/80 خود را قاتل مرحوم «ق» و آقای «م» را بیگناه معرفی مینماید. (صفحه 942). بنابراین تقاضای اعاده دادرسی، در رای شماره ... – مورخ 11/11/80 شعبه ... دیوانعالی کشور مورد پذیرش قرار گرفته، بار دیگر پرونده جهت رسیدگی مجدد به محاکم عمومی ... اعاده شده است.
5- شعبه ... دادگاه عمومی ... نیز در دادنامه ... – 11/3/81، اقرار آقای «ق – گ» را با عنایت به تعارض آن با محتویات پرونده و اظهارات سابق وی مقرون به واقع ندانسته و حکم بر برائت آقای «ق – گ» از اتهام قتل عمدی مرحوم «ق – ش» صادر و کماکان «م – گ» را قاتل عامد دانسته است. (صفحه 961) در ادامه شعبه ... دیوانعالی کشور بر اساس تبصره 4 ماده 235 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب سال 1378 مبنی بر تذکر اشتباه به قاضی صادرکننده رای، علیرغم اصرار و اعتقاد رئیس شعبه ... دادگاه عمومی ... بر صحت مفاد دادنامه ... به شرح صفحه 963، طی دادنامه .... مورخ 30/8/81، رای شماره ... را در قسمت حکم بر قصاص آقای «م – گ» مخدوش دانسته و نقض نموده است.
6- رسیدگی مجدد به شعبه ... دادگاه عمومی ... محول شده و این شعبه هم تحت دادنامه ... – 16/7/82 با تکیه بر دلایل و سوابق پرونده حکم بر برائت آقای «ق» و مجرمیت و قصاص آقای «م – گ» صادر نموده (صفحات 1213 و 1214) که در پی اعتراض آن، شعبه ... دیوان مطابق رای شماره ... مورخ 24/3/83 محاکم بدوی را به تحقیق در خصوص میزان تاثیر اقدام برادران مقتول در مرخص نمودن مرحوم «ق - ش» از بیمارستان پاسارگاد توجه داده و با مطرح نمودن این سوال که «چنانچه مقتول مرخص نمیشد آیا اثر ضربه وارده به سر بهبود مییافت و احتمال زنده ماندن وی وجود داشت یا خیر؟» رای شماره ... را نقض و رسیدگی را مجدد به دادگاه صادرکننده حکم منقوض ارجاع و اعاده نموده است. (صفحه 1264)
7- شعبه اول دادگاه عمومی ... در راستای تکمیل تحقیقات نسبت به انجام استعلامات متعدد علمی و پزشکی اقدام و با اصرار بر اعتقاد سابق خود، با تکیه و استناد به علم قاضی در حکم شماره ... – 29/9/84 آقای «م – گ» را برای ششمین بار به قصاص نفس محکوم نموده (صفحات 1456 تا 1459) و دادنامه اخیرالذکر مطابق رای شماره ... مورخ 11/4/85 شعبه ... دیوانعالی کشور با توجه به حصول علم برای قاضی دادگاه و اینکه اماراتی که مبنای علم قرار گفته در حد متعارف است، ابرام شده است (صفحه 1056 تا 1059) وکیل محترم متهم نسبت به دادنامه ... در شعبه اول تشخیص به نحو فوقالعاده تجدیدنظرخواهی به عمل آورده که شعبه اخیرالذکر تحت دادنامه شماره ... مورخ 16/7/85 قرار رد درخواست تجدیدنظر صادر و اعلام نموده که رای صادره قطعی است. (صفحات 1527 تا 1529). بنابراین اولیای دم مرحوم «ق – ش» برای چندمین بار تقاضای استیذان و اجرای قصاص نمودهاند.
8- در پی تقاضای محکومعلیه «م – گ» از ریاست محترم قوه قضائیه در سفر ایشان به استان ...، معظمله پیشنهاد تجویز اعاده دادرسی نمودهاند. اما شعبه ... دیوانعالی کشور در دادنامه ... – مورخ 26/10/86 با این مضمون که: «... دلیل و بینهای که برخلاف بین بودن آراء صادره با شرع ارائه نشده و به علت عدم انطباق درخواست با مقررات ماده 272 قانون آیین دادرسی کیفری، موردی برای پذیرش و تجویز اعاده دادرسی وجود ندارد...» درخواست پیش گفته را به شرح صفحات 1564 تا 1568 پرونده رد نموده است. به حکایت صفحات 1569 و 1570، آقایان «ن – س» و «خ» از مشاوران محترم رئیس وقت قوه قضائیه با ابقاء بر نظر خود در خصوص شبهه تاثیر مرخص کردن زودهنگام مقتول به میزان 20 درصد در فوت وی، موضوع را معد تنفیذ اجرای قصاص و استیذان ندانسته، پرونده با پیشنهاد ایشان و موافقت رئیس قوه قضائیه جهت اعاده دادرسی به شعبه ... دیوانعالی کشور ارسال شده که شعبه اخیرالذکر با این استدلال که: «... شعبه ... تشخیص و ... دیوانعالی کشور رای ماهیتی صادر نکردهاند تا شعبه عادی دیوان مکلف به رسیدگی باشد و چون ریاست قوه قضائیه رای صادره را خلاف بین شرع تشخیص و اعاده دادرسی را تجویز فرمودند، اعلام اشتباه نسبت به رای ماهیتی ... – 29/9/84 شعبه ... دادگاه ... است و اینکه رسیدگی دیوان شکلی است...» متعاقب صدور دادنامه ... – 27/8/87 پرونده را به محاکم عمومی ... ارسال، نهایتا پرونده پس از حل اختلاف در صلاحیت، جهت رسیدگی به این شعبه محول گردیده و با رسیدگیهای متعدد و انجام تحقیقات و استعلامات لازمه به شرح زیر انشای رای میشود:
رای دادگاه
الف – در خصوص اتهام آقای «م – گ» فرزند «پ» متولد ... به شماره شناسنامه ... با وکالت تسخیری آقای «م – ن» دایر بر قتل عمدی مرحوم «ق – ش» فرزند «ی» موضوع شکایت اولیای دم به اسامی 1- «الف» 2- «م» 3- «غ» 4- «ز» 5- «ر» 6- «م» 7- «ح» 8- «ل» و 9- «گ» جملگی «ش»، دادگاه با عنایت به محتویات پرونده، شکایت و تقاضای اولیای دم و با تکیه و استناد به علم قاضی بدین شرح که:
«اولا وقوع درگیری در تاریخ 11/12/74 و مجروح شدن مرحوم «ق – ش» از ناحیه سر طی آن درگیری، بر هیچکس حتی خود متهم پوشیده نیست: چه اینکه آقای «م – گ» بارها و به انحای مختلف به بیان چگونگی و علل وقوع درگیری پرداخته است. به عنوان نمونه مشارالیه در لایحه مورخه 4/10/78 خود مضبوط در صفحه 701 پرونده نوشته است: «... در اثر وقوع قتلی که در یک نزاع دستهجمعی در سال 74 اتفاق میافتد...».
ثانیا و توجها به استدلالات زیر، حضور فعال و درگیرانه آقای «م – گ» در درگیری 11/12/74 محرز و مسلم است:
1- اقرار صریح خود متهم در ابتدای تحقیقات:
آقای «م – گ» در تاریخ 12/12/74 (مضبوط در صفحات 12 و 13 پرونده) در کلانتری اظهار داشته: «... من به اتفاق برادرانم میآمدیم منزل که یک مرتبه اینها با چند ماشین رسیدند و روبهروی منزل من پیاده شدند که چوب و بیل کشیدند و درگیر شدیم که میخواستند علی و محرم را بزنند که به سر حاجی «ق» اصابت کرد یعنی حاجی «ق» خودش را داد جلو نمیدانم مرا بزند یا آنها نگذارند که مرا بزنند خورد سر ایشان ...» مشارالیه همچنین در جلسه 13/12/74 دادگاه به شرح صفحه 23 میگوید: «... آقای «ق – ش» و ... از ماشین پیاده شدند و چوب و بیل در دست داشتند به من حمله کردند من فرار کردم...» دفاعیات متهم به شرح جلسه دادرسی 8/1/75 مضبوط در صفحات 74 و 75 نیز بدین شرح است: «... که «ق» و برادرانش مرا به منزلم بردند و هنگامی که به منزلم رسیدیم کلا با چوب و بیل از ماشین پیاده شدند و به من هجوم آوردند... چوب «م» به او [ق] خورد.» در لایحه متهم به شماره ... مورخ 20/3/75 مضبوط در صفحه 93 هم آمده است: «... که در همان لحظه به سر من ریخته و با بیل و چوب به من حملهور شده که چوبی که «م – ش» به طرف بنده پرتاب نمود اشتباها و به علت بیدقتی به سر دایی دیگر اینجانب به اسم «ق – ش» اثبات مینماید...».
2- تناقض و تغییر پله به پله اظهارات و دفاعیات متهم:
آقای «م – گ» در جلسات دادگاه به تاریخهای 13/12/74 (صفحه 23) و 8/1/75 (صفحه 74) و همچنین در لایحه مورخ 20/3/75 (صفحه 93) به حضور خود در درگیری اقرار نموده اما در لایحه مضبوط در صفحه 94 به تاریخ 20/3/75 به بعد ضمن تغییر اظهارات خود، به طور کلی منکر حضور در درگیری شده است. نکته جالب توجه این است که مشارالیه حتی در لایحه مضبوط در صفحه 94 نیز ابتدا نوشته بوده «... مجبور به درگیری...» اما سپس کلمه «درگیری» که هنوز هم کاملا خواناست را خط زده و در یک اقدام هدفدار به جای آن نوشته است: «.... مجبور به فرار از محل واقعه...». ایشان در جلسه دادرسی 13/12/81 به شرح صفحه 1050 میگوید: «... من حدودا یک ربع الی بیست دقیقه پس از درگیری به محل نزاع رفتم وقتی رسیدم هیچکس در محل نبود و متنازعین محل را ترک کرده بودند و من فقط مقداری خون در محل درگیری... دیدم و از خانوادهام شنیدم که ... درگیری شده است.» این در حالی است که نامبرده در جلسه 8/6/88 دادگاه مضبوط در صفحه 1729 اشعار داشته: «... من زمانی سر صحنه رسیدم که مرحوم «ق» روی زمین افتاده بود...».
3- شهادت شهود:
اشخاص متعددی از جمله «ح – ب» فرزند «غ» (به شرح صفحات 10، 113، 114، 115، 739 و 740)، «ع الف – ب» فرزند «غ» (مضبوط در صفحات 7، 104، 105 و 746)، «ع – ش» فرزند «ی» (صفحه 6)، «ع – الف» فرزند «الف» (به شرح صفحات 8، 106، 107 و 738)، «د – ش» فرزند «ق» (صفحات 9، 108، 109، 161 و 744)، «م» و «ف – ش» فرزندان «ی» (صفحات 837 الی 872) به حضور «م – گ» در درگیری و ایراد دو ضربه بیل به سر مقتول توسط وی شهادت دادهاند که هرچند همواره از ناحیه متهم و وکیل وی به لحاظ وجود رابطه فامیلی و حضور در منازعه جرح شدهاند اما باید دانست که اولا رابطه فامیلی شهود صرفا محدود به مقتول و خانواده وی نبوده بلکه جملگی شهود با متهم نیز نسبت فامیلی دارند. ثانیا در محیطهای کوچکی همچون شهرستان ... به دلیل بومی بودن و آشنایی افراد خاصه در اینچنین مورد حساسی، کمتر میتوان به شهادت و اطلاع افراد غیرفامیل و ناآشنا دست یافت. ثالثا ارزش و اعتبار شهادت همواره بسته به نظر دادگاه است. نهایتا حتی اگر نتوان به عنوان بیمه مستقل آن را لحاظ نمود، حداقل در افاده آن در حصول علم قاضی، تردیدی نیست.
4- شهادت شهود ناآشنا و غیرفامیل:
متهم و وکلای وی همواره در اظهارات خود شهادت و شهودی همچون آقایان «ش» و «ب» را به دلیل شرکت در نزاع و وجود نسبت فامیلی جرح نموده و اشعار داشتهاند: «... اگر شهود بیگانه باشد قبول دارم.» در این راستا و پس از تحقیقات گسترده اولا آقای «ع – الف» فرزند «ر» که اتفاقا از طرف خود متهم تعرفه شده است در جلسه دادگاه حاضر و به شرح صفحه 1754 در پاسخ به این سوال دادگاه که «آیا «م – گ» را در دعوا دیدید؟» گفته است: «قطعا دیدم و حتما او در دعوا بود و یقین دارم که بود.» ثانیا آقای «ن – م» فرزند «الف» در جلسه رسیدگی مورخ 15/7/89 دادگاه مضبوط در صفحات 1986، 1987 و 1988 و در حضور متهم و وکیل او اشعار داشته: «... من «م – گ» را با چشم خودم در دعوا د®