حمیدرضا فرّخی
مقدمه
همه کسانی که در سیستم قضایی کشور کار کردهاند, اگر مشغله کاری به آنها فرصتی داده باشد که با دقت نظر بیشتری به مراجعان دادگاهها به خصوص شعب کیفری بنگرند، مشاهده میکنند که به غیر از اصحاب دعوی، متهمان، مجرمان سابقه دار, وکلای دادگستری و کارمندان سیستم قضایی، عده دیگری در کسوت شاکی, مشتری همیشگی دادگاهها هستند! به راستی چرا اینها همیشه در معرض بزهدیدگی قرار میگیرند؟ آیا مجرمان برای اجرای مقاصد خود, فقطاین افرادِ مشخص را نشانه گیری کردهاند؟ یا اینکه اینها هم مانند سایر مجرمان جهت اجرای مقاصد پلید خود این شغل (شاکی حرفهای) را انتخاب نمودهاند؟!
آنچه در عالم حقوق مطرح میشود, غالباً به این شکل است که شکایت شاکی بی شائبه است. به طور طبیعی, تا کسی مورد ظلم و تعدی قرار نگیرد و تا حقوقش توسط دیگران مورد تعرض قرار نگیرد, دست به دادخواهی و تظلم بر نمیدارد و به دادگستری مراجعه نمینماید. اصل براین است که مردم به قدر کافی گرفتار مسائل و درگیریهای زندگی خود هستند و دیگر فرصتی برای طرح شکایت بی مورد و درست نمودن پا پوش برای دیگران ندارند .
اما دراین مقاله, منظور ما معطوف به شکایات و تهمتهای دیگری است که شکل قانونی به خود گرفته است: کسی که طلبی ندارد، ولی با در اختیار داشتن یک برگ چک, دیگری را مورد تعقیب کیفری قرار میدهد؛ کسی که مورد تجاوز قرار نگرفته، ولی دیگری را متهم به تجاوز مینماید؛ کسی که صاحب زمینی نیست, ولی با بهرهگیری از شرایط خاص, صاحب اصلی زمین را با تعقیب کیفری دچار مشکل مینماید و به تصرف آنچه متعلق به دیگری است اقدام مینماید؛ کسی که از وقوع جرم متحمل زیانی نشده, ولی با این وجود اعلام جرم مینماید. در حقیقت, مسئله اصلی این است که: ماهیتاین نوع شکایات چیست؟ سیستم دادخواهی و قوانین کیفری اعم از ماهوی و شکلی چه نقشی میتوانند در بروز این پدیده شوم داشته باشند؟ چگونه دستگاه عدالت کیفری، خود میتواند جرم آفرین باشد؟ مسائل اجتماعی تا چهاندازه در بروز این نوع پدیدههای مجرمانه تاثیر دارند و چگونه میتوان با آنها مقابله نمود؟ تقویت چه ارزشهایی در جامعه برای پیشگیری و مبارزه با این پدیده مؤثر است؟
در این مقاله ابتدا به اقسام شاکیان حرفهای (الف) و به خصوص انواع شاکیان حرفهای عادی(ب) میپردازیم. سپس از انگیزه شاکیان حرفهای (ج) و از عوامل مؤثر در بروز پدیده شاکیان حرفهای (د) و آثار و پیامدهای اجتماعیاین پدیده (هـ ) بحث میکنیم. در نهایت به عنوان نتیجهگیری (و) پیشنهادهایی برای مبارزه مؤثر با این پدیده مطرح میگردد.
الف. اقسام شاکیان حرفهای
برای شاکیان حرفهای میتوان تقسیمات مختلفی بیان نمود. مثلاً در یک تقسیم میتوان آنها را از نظر تعداد ارتکاب جرم به دو گروه تقسیم نمود و برای هر گروه تعریف مجزایی قائل شد.یک دسته از آنها اشخاصی هستند که در لباس و کسوت شاکی و خواهان، طرح دعوی میکنند و با امکاناتی که از نتیجه تعقیب حاصل میآید, کسب منفعت میکنند و از این راه ارتزاق مینمایند. به عبارت دیگر, حرفه اینان اقامه دعویِ خلاف واقع, ایراد تهمت و به کارگیریِ ابزارهای قانونی در جهت نیل به اهداف نامشروع و غیرقانونی است. دسته دیگر کسانی هستند که نه به طور همیشگی، بلکه گاه در طول عمر خود فقط یک بار (مجرم اتفاقی)، اقدام به طرح شکایت و اتهام به دیگری مینمایند, ولی به دلیل اینکه در طرح شکایت و شیوههای به کارگیریِ ادله اثبات به منظور مجرم قلمداد کردنِ متهم، تبحر خاص دارند، به آنها شاکی حرفهای میگوییم، و گرنه این گروه شغل خود را در این حوزه قرار نمیدهند و حتی شاید به دنبال منفعت مالی نیز نباشند.
از نظر طبقه اجتماعی, شاکیان حرفهای به دو گروه شاکیان حرفهای یقه سفید و شهروندان عادی تقسیم میشوند. ملاحظه میگردد که یقه سفیدها در جایگاههای قانونی و با ثبات و حتی گاه با عنوان مدعی العموم اقدام به طرح دعوی میکنند. گروه دوم با سوء استفاده از قوانین و ضعفهای سیستم قضایی اقدام به طرح شکایت مینمایند. این گروه را شاکیان حرفهای عادی مینامیم.
از نظر «شگرد» و نحوه ارتکاب جرم هم میتوان شاکیان حرفهای را در گروههای متنوعی تعریف نمود. به نظر میرسد که آنان نیز همچون مجرمان, هم به تقسیم کار اعتقاد دارند, هم به تخصصی بودن مشاغل؛ لذا هر گروه در حوزه خاصی فعالیت مینمایند: شاکیان حرفهای چک(شرخرها), شاکیان حرفهای زمینخوار (شرخرهای این حوزه), شاکیان حرفهای قانون کار, شاکیان حرفهای اعمال منافی عفت, وغیره.
ب. انواع شاکیان حرفهای عادی
جرم شهروندان عادی بر خلاف جرم یقه سفیدها آشکارتر است؛ چرا که از قدیم گفتهاند: «دو چیز همیشه مخفی است: یکی مرگ آدم فقیر و دیگری ننگ آدم غنی و همچنین دو چیز همیشه آشکار است: یکی مرگ آدم غنی و دیگری ننگ آدم فقیر.»در اینجا هم علی رغم آسیبهای جدیتر و خطرناکتر, جرم یقه سفیدها کمتر در آمارها میآید و نیز کمتر به مرحله کشف و محاکمه میرسد. به همین دلیل جرم شهروندان عادی بیشتر مورد نظر قانونگذاران قرار گرفته و میدان وسیعتری برای فعالیت و تحقیق در این زمینه باز است؛ چرا که از طرفی دستگاه قضایی در اغلب کشورها در برخورد با افراد عادی و ضعیف قدرت بیشتری دارد و از طرفی بازگو کردن این جرائم و برخورد با آنها نیز مشکلات کمتری را برای دستگاه عدالت به وجود میآورد. بیجهت نیست که گفته میشود قانون مثل تار عنکبوت است و فقط توانایی به دام انداختن حشرات کوچک و ضعیف را داراست؛ حشرات بزرگ آن چنان با سرعت و قدرت این تار را در مینوردند که اثری هم از آن باقی نمیماند.
1. ب. شاکیان حرفهای چک (شرخرها)
به دلیل آشنا بودن جامعه با پدیده شرخری چک، بحث را با این جرم آغاز میکنیم. شاکیان حرفهای چک بخش عمده شاکیان حرفهای را در سالهای گذشته در سیستم قضایی به خود اختصاص دادهاند. شرخری پدیده جدیدی نیست و تقریباً از گذشتههای دور در فرهنگ ایرانی وجود داشته است و به معنای شر خریدن و کارِ «بودار» و «مسئله دار» را قبول کردن آمده است. (دهخدا، 1377: 309) از نظر حقوقی در معامله عوض باید معیّن باشد و در صورت معلوم نبودن یکی از عوضین، معامله محکوم به بطلان است. در شرخری معمول است که شخصی معاملهای را که دیگری میکند و به دلایلی نمیتواند آن را تمام نماید, به شرخر واگذار میکند. شرخر هم, با در نظر گرفتن سود یا زیان احتمالی, بدون اینکه به ماهیت معامله کار داشته باشد، با دادن مبلغی خود جانشین طرف معامله میشود و با ابزارهای گوناگون طرف دیگر معامله را وادار به انجام کامل معامله میکند. با این تعریف مشخص میگردد که اگر معامله اولیه دارای شرایط اساسی صحت معامله باشد, اشکال خاصی به وجود نمیآید؛ و در عمل اکثر معاملات سالم نیاز به شرخر ندارد؛ چرا که خود شخص به وسیله ابزارهای قانونی و یا واگذاری کار به وکیل به مقصود میرسد. در حقیقت نوع دومی از معاملات است که به دلیل نداشتن شرایط اساسی معامله, شبهه بطلان بر آن عارض میشود و به دلیل منافعی که میتواند داشته باشد, افراد را تحریک میکند که با ابزارهای مختلف به این منافع برسند. در اینجا شرخرها پیدا میشوند. در سالهای گذشته, چکهای تضمینی بابت معاملات ربوی, چکهای امانی, سفید امضا و..., حضور شرخرها را در سیستم قضایی پر رنگ کرده است و برخی وکلا هم شغل خود را تا حد یک شرخر تنزل دادهاند و به شرخری چک پرداختهاند.قانون چک طی سالهای گذشته تغییرات زیادی داشته است. آنچه مسلّم است تغییرات اعمال شده در قانون اصلاحی 1372بیشترین امکان را برای سوء استفاده شرخرها یا شاکیان حرفهای چک به وجود آورد؛ چرا که این قانون وصف جزایی چک را تقریباً به همه موارد صدور چک تسری داد. این چنین برخوردِ موسعِ جزایی با یک سند تجاری, نه تنها در عرصه قضایی بلکه در عرصه اقتصادی هم مشکلات زیادی را برای دولت و مردم به وجود آورد. با توجه به اینکه صدور چک پرداخت نشدنی یک جرم صرف مادی است، برای اثبات بزهکاری متهم دیگر نیاز به هیچ دلیل دیگری جز صدور چک نیست و پرداخت نشدنی این امر, کار را برای شاکیان حرفهای از جهت ارائه دلیل آسان نموده است.
2. ب. شاکیانی که با سوء استفاده از سیستم تعقیب جزایی کنونی در کشور اقدام به شکایت میکنند
در حال حاضر تعقیب کیفری به این صورت است که ابتدا شاکی شکوائیه خود را به مرجع قضایی، «رئیس دادگستری محل یا معاونت قضایی او»، تسلیم مینماید و مرجع قضایی ذیل شکوائیه را ممهور به مهر ارجاع میکند و این ارجاع به کلانتری محل, جهت تحقیقات مقدماتی است. پاسگاه انتظامی محل هم در معیت شاکی یا رأساً اقدام به احضار متهم میکند و شروع به بازجویی و تکمیل پرونده و ارجاع آن به دادگاه مینماید. این کار فقط یک صد تومان خرج دارد. ضمناً در اوقات کشیک, پرداخت این مبلغ هم لازم نیست. این تعقیب مجانی و بدون هزینه تأثیر بسزایی در طرح شکایات ناروا و خلاف واقع دارد. از سوی دیگر، مادّه 68 ق.آ.د.ک. مصوب 1378 اشعار میدارد: «شکایت برای شروع به رسیدگی کافی است, قاضی دادگاه نمیتواند از انجام آن خودداری کند.» این سیستم سهل و الزام قاضی دراین زمینه به گونهای است که به نوشته برخی حقوقدانان:
آرای متعدد دادگاه انتظامی قضات حاکی از این است که صرف تقدیم شکایت, بازپرس و دادستان و به تبع آن پلیس از مراعات قواعد مادّه 121.ق.آ.د.ک. مشعر بر توقف احضار متهم به وجود دلایل کافی قبلی معاف هستند و میتوانند به صرف وجود شاکی و استماع شکایت او بدون نیاز به دلیل خاصی متهم را احضار نمایند. (انصاری، 1380: 95)
مطابق مادّه 68 ق.آ.د.ک. متعاقب شکایت شاکی, مقام قضایی موظف به رسیدگی است و برای رسیدگی دلیل دیگری نیاز نیست. از طرفی اگر دعوی مطروحه وصف جزایی نداشته باشد، باز مقام قضایی نمیتواند از رسیدگی سرباز زند، بلکه باید پرونده را برای رسیدگی به دادگاه مربوطه ارجاع دهد و دادگاه پس از رسیدگی قرار منع تعقیب را به سبب فقد وصف مجرمانه صادر نماید. این موضوع با اصل مناسب بودن تعقیب در تعارض است. متأسفانه در اینجا حتی با وجود جزایی نبودن دعوی, مراحل تعقیب و تحقیق به شرح ذیل انجام میشود و مشکلات زیادی را برای متهم ایجاد مینماید که هیچ توجیه منطقی و حقوقی ندارد و همین موضوع مورد بهره برداری شکات حرفهای میگردد.
مادّه 177ق. آ.د.ک. اشعار میدارد: «پس از ارجاع پرونده به شعبه دادگاه و عدم نیاز به تحقیق و یا اقدام دیگر دادگاه به شرح زیر عمل مینماید:
الف ـ چنانچه اتهامیمتوجه متهم نبوده یا عمل انتسابی به وی جرم نباشد، دادگاه اقدام به صدور رای برائت و یا قرار منع تعقیب مینماید.»
مطابق مادّه 121 قانون آ. د. ک: «مستنطق نباید کسی را احضار یا جلب نماید مگر دلایل کافی برای احضار یا جلب او در دست داشته باشد.»
گر چه مدت این فرآیند زیاد طولانی نیست و به چند روز بیشتر نمیرسد، ولی برای کسانی که برای بار اول کارشان به دستگاه عدالت افتاده است به قدری خرد کننده , شکننده و تحقیر کننده است که در پایان این فرایند، متهم را میتوان در حکم مردهای فرض کرد که رمقی برای او باقی نمانده است. متهم به شخصی میماند که در صحرای خشک، گرسنه و تشنه، رو به موت است و حاضر است تمام دارایی خود را با جرعهای آب یا لقمهای نان عوض کند؛ یعنی متهم بیچاره بدون اینکه مرتکب خلافی شده باشد، حاضر میشود هر چه شاکی حرفهای طلب کند به او بدهد و خود را از دستگاه عدالت رهایی بخشد.
همان گونه که در ابتدا هم گفته شد, این تعقیب برای شاکی بسیار کم هزینه است. در صورتی هم که نتواند در حین تعقیب از متهم بیچاره اخاذی مورد نظر را به عمل آورد, هزینه زیادی نکرده و ضمانت اجرایی قانونی محکمیهم برای برخورد با وی وجود ندارد. به نظر میرسد که این گونه تعقیب در سیستم جزایی ما باید مورد تجدید نظر قرار گیرد تا موجبات سوء استفاده از آن کمتر گردد.
3. ب. شاکیانی که با سوء استفاده از قوانین جزایی اقدام به طرح شکایت مینمایند
مجازاتهای پیشبینی شده در برخی از قوانین جزایی, به قدری شدید و سنگین است که صرفِ اسناد این اتهامات به افراد بیگناه و فاقد سابقه کیفری, مانند ضربه سهمگینی است که با خوردن این ضربه فرد توان هر گونه عکس العملی را از دست میدهد. این اتفاق ناشی از دو موضوع است: یکی اینکه فردی که یک عمر با پاکی و صداقت زندگی کرده با یک بر چسب و انگِ ناروا, آبرو و حیثیت چندین و چند ساله خود را بر باد رفته خواهد دید و تمام اعتباری را که با گذشت سالیان طولانی به دست آورده, به یکباره از دست خواهد داد؛ و دوم اینکه ترس از مجازات مقرر شده در قانون, که اعمال آن با توان جسمی و وضعیت روحی او متناسب نیست، به یکباره سازمان روحی و روانی وی را برهم میریزد؛ چرا که یک مجرم سابقه دار در برخورد با یک اتهام، هر قدر هم سنگین باشد، سازگاری و انعطاف بیشتری دارد تا یک فرد عادی.
موضوع دیگر در قوانین جزایی ما، جرم انگاری افراطی قانونگذار در موارد بسیار است. طبیعی است هر قدر دامنه جرائم بیشتر باشد, شکایات ناروا هم دراین قالبها بیشتر میگردد. قانونگذار کلاهبرداری را در قوانین متعددی تعمیم داده و جرائم کلاهبرداری و در حکم کلاهبرداری به قدری زیاد است که تقریباً میتوان گفت هر کس قادر است کوچکترین اختلاف حقوقیاش را در قالب شکایت کلاهبرداری مطرح نماید.
4. ب. شاکیان حرفهای قانون کار
شاید بحث بر انگیزترین قانون، از ابتدای قانونگذاری در ایران، قا