نقد آیین دادرسی کیفری اموی از منظر امام حسین (ع)

ارسال شده توسط ادمین در 1 اسفند 1393 ساعت 23:10:45

نقد آیین دادرسی کیفری اموی از منظر امام حسین (ع)

نامه امام حسین (ع) در پاسخ به معاویه راجع به درخواست بیعت با یزید حاوی نکات بسیار دقیق از منظر آیین  دادرسی کیفری است.  در این نامه امام (ع) قضاوت در مورد مردم بر اساس صرف ظن و گمان ، دستگیری آنان بر این اساس و قتل بیگناهان  ومجازات های خشن و  نادیده گرفتن حق انتخاب مردم  و تحمیل حاکم ناصالح را  مغایر  موازین اسلام  می داند و  حکومت اموی را بخاطر  ارتکاب این اقدامات بشدت سرزنش می کند. تحلیل و بررسی محتوای نامه امام حسین (ع)  از دید معیارهای دادرسی عادلانه  مجالی وسیع تر از  این مقال مختصر می طلبد.

مـعـاویـه ، طى نـامـه اى به عمرو بن سعید حاکم مدینه  ، از او خواست که از((حسین (ع ) ، ابن عـبـاس، عبداللّه بن جعفر وعبداللّه بن زبیر)) براى ولایت عهدى یزیدبیعت بگیرد وچون حاضر به بیعت نشدند, معاویه براى هر یک نامه اى جداگانه نوشت , از جمله نامه اى هم براى امام حسین (ع ) نوشت ومتذکر شد اخبارى از شمارسیده که متوقع نبود متن نامه معاویه این است :

((اما بعد: فقد انتهت الی منک امور, لم اکن اظنک بها رغبة عنها وان احق الناس بالوفا لمن اعطى بیعة من کان مثلک فی خطرک وشرفک ومنزلتک التی انزلک اللّه فلا تنازع الى قطیعتک واتق اللّه ولا تردن هذه الامة فی فتنة وانظر لنفسک ودینک وامة محمدولا یستخ فنک الذین لا یوقنون )).

اما بـعد, اخبارى از شما به من رسیده که خیال نمى کردم آنهارا از روى میل ورغبت انجام داده باشى وسزاوارترین مردم در میان کسانى که بیعت کرده ودرموقعیت وعظمت وشرافت خدادادى شما باشد, باید به بیعت وفادار بماند, از خدابترس ومردم را به فتنه نینداز وبه خودت ودینت وامت پیامبر(ص ) دقت کن وکسانى که یقین به آخرت ندارند, شمارا سبک نکنند.

پاسخ امام حسین (ع ). حـضـرت در جواب , پاسخ کوبنده ورسوا کننده اى براى معاویه نوشت ومعاویه را مبدا تمام مصایب مـسلمین دانستند وجنایات معاویه وبدعتهاى اورا متذکرشدند که به خاطر اهمیت آن , متن نامه وترجمه آن را مى آوریم :

((اما بعد: فقد جانی کتابک تذکر فیه انه انتهت الیک عنی امور،لم تکن تظننی بها، رغبة بی عنها ،وان الحسنات لا یهدی لها ولا یسدد الیها الا اللّه تعالى . وامـا ما ذکرت انه رقی الیک عنی فانما رقاه الملا قون،  المشاؤون بالنمیمة ، المفرقون بین الجمع  وکـذب الـغـاوون الـمـارقون ، ما اردت حربا ولا خلافا ، وانی لا خشى اللّه فی ترک ذلک منک ومن حزبک ،  القاسطین الملحدین حزب الظالم واعوان الشیطان الرجیم . الـسـت قاتل حجر  واصحابه العابدین المخبتین ، الذین کانوا یستفظعون البدع ویا مرون بالمعروف ویـنـهـون عـن الـمـنـکـر فقتلتهم ظلما وعدوانا  ، من بعد مااعطیتهم المواثیق الغلیظة، والعهود المؤکدة  ،جراة على اللّه واستخفافا بعهده ؟

!. اولـسـت بـقـاتل عمرو بن الحمق الذی اخلقت وابلت وجهه العبادة  ، فقتلته من بعدما اعطیته من العهود ما لو فهمته العصم نزلت من شعف الجبال ؟

!. اولـسـت الـمـدعـى زیادا فی الاسلام فزعمت انه ابن ابی سفیان وقد قضى رسول اللّه (ص ) ان الولد لـلفراش وللعاهر الحجر ثم سلطته على اهل الاسلام  ، یقتلهم ویقطع ایدیهم وارجلهم من خلا ف  ویصلبهم على جذوع النخل ؟

! سبحان اللّه یا معاویة !کانک لست من هذه الامة ولیسوا منک . اولـسـت قاتل الحضرمی الذی کتب الیک فیه زیاد ، انه على دین علی کرم اللّه وجهه ودین علی هو دیـن ابـن عـمـه (ص ) الذی اجلسک مجلسک الذی انت فیه  ، ولولا ذلک کان افضل شرفک وشرف ابائک تجشم الرحلتین رحلة الشتا والصیف  ، فوضعها اللّه عنکم بنا  ، منة علیکم ؟

!. وقلت فیما قلت : لا ترد هذه الامة فی فتنة وانی لا اعلم لها فتنة اعظم من امارتک علیها. وقلت فیما قلت انظر لنفسک ولدینک ولامة محمد وانی واللّه ما اعرف افضل من جهادک فان افعل فانه قربة الى ربی وان لم افعله فاستغفر اللّه لدینی  T واساله التوفیق لما یحب ویرضى . وقلت فیما قلت : متى تکدنی ،اکدک  ، فکدنی یا معاویة ! فیما بدالک   ، فلعمری قدیمایکاد الصالحون  ، وانی لارجو ان لا تضر الا نفسک  ، ولا تمحق الا عملک  ، فکدنی ما بدالک واتق اللّه یا معاویة ! واعلم ان للّه کتابا لا یغادر صغیرة ولا کبیرة الا احصاها. واعـلـم ان اللّه لیس بناس لک قتلک بالظنه  ، واخذک بالتهمة  ، وامارتک صبیایشرب الشراب ویلعب بالکلاب ما اراک الا وقد ابقت نفسک  ، واهلکت دینک واضعت الرعیة . والسلام )).

اما بعد  ، نامه تو به من رسید ویاد آور شدى که امورى از من به تو رسیده که به گمان تو سزاوار من نبوده است  ، همانا براى رسیدن به خوبیها وتوفیق  ، جز پروردگارعالم  ، کسى وجود ندارد. وامـا آنـچـه از من به تو رسیده ، سخن افراد چاپلوس وسخن چین است که تفرقه انداز ودروغگویان گـمراه هستند من تصمیم به جنگ ومخالفت با تورا نگرفته ام وازاینکه جنگ با تو وحزب ظالم تو که یاران شیطان هستند ، ترک کردم از خداوند خائف هستم . آیـا تـو قـاتـل ((حـجـر بن عدى )) ویارانش نیستى که عابد ومتواضع بودند ، آنها که بدعتهارا ناروا مـى شمردند ، امر به معروف ونهى از منکر مى کردند ، بعد از آنکه امان وعهد محکم دادى ، به ناحق آنان را کشتى  ، با این عمل بر خدا جرات کردى وعهد اوراسبک شمردى . آیـا تـو قـاتـل  عـمـر بن حمق  ، نیستى ؟

آن انسانى که در اثر عبادت  ، بدنش لاغروصورتش زرد ونـحـیـف شده بود ، بعد از آن همه عهد وپیمانهاى محکم  ،اورا هم کشتى به نحوى که اگر آهوان مى فهمیدند از بالاى کوهها پایین مى آمدند. آیا تو ((زیاد بن ابیه ))را به پدرت ابو سفیان ملحق نکردى در حالى که پیامبر(ص ) فرمود که فرزند بـراى صـاحـب بستراست وبراى زنا کار سنگ است ؟

واورابر مردم مسلط کردى که آنان را مى کشد ودسـت وپـایشان را قطع مى کند وآنان را برشاخه هاى درخت خرما آویزان مى کند . سبحان اللّه ! اى معاویه ! گویا تو از این امت نیستى واین امت هم از تو نیستند؟

. آیـا تـو قـاتـل ((حـضرمیین ))  نیستى که ((زیادبن ابیه )) با تو مکاتبه کرد که اینان طرفدار على (ع ) هستند ودین على همان دین پیامبر(ص )است که تو امروز به جاى اونشسته اى . اگر دین پـیـامـبـر نـبـود ، شرافت تو وپدرانت همانند شرافت کوچ کنندگان درزمستان وتابستان بود که خداوند به خاطر ما بر شما منت نهاد وآن را بر داشت . معاویه ! در نامه ات نوشته اى که این امت را به فتنه نیندازم  ، ولى من فتنه اى رابالاتر از این نمى بینم که تو امیر بر این مردم هستى . بـاز گفته اى که مصلحت خود ودین وامت پیامبر(ص )را در نظر بگیرم . به خداقسم ! من چیزى را بـهـتر از جنگ با تو نمى بینم که اگر این کاررا انجام بدهم، مقرب درگاه الهى شده ام واگر ترک کنم  ،  از خدا استغفار مى کنم واز خداوند آنچه موجب محبت ورضایت اوست  ، مى طلبم . باز گفته اى که هر وقت من حیله کنم   ، تو هم حیله مى کنى  ، پس معاویه هر چه مى توانى حیله کن . به جان خودم قسم همیشه صالحین مورد حیله قرار مى گرفتند  و من امیدوارم که ضررش متوجه خودت بشود واعمالت را نابود سازد. مـعـاویـه ! از خـدا بترس که خداوند متعال نامه اعمالى دارد که تمام اعمال صغیره وکبیره در آن ضبط است . معاویه ! خداوند فراموش نمى کند که چگونه اولیااللّه را به صرف گمان درباره آنان , آنان را کشتى یا دسـتـگـیـر نـمودى وپسرت (یزید)را که شراب مى نوشد وسگ بازى مى کند بر گرده مردم سوار کـرده اى مـى بـیـنم تورا که خود واهل ودینت را نابودکرده اى ومردم را حقیر وکوچک شمرده اى . والسلام.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:


  • درباره ما

    موسسه حقوقی فقیه نصیری در بهار سال هشتاد و هشت به همکاری سه نفر از وکلای پایه یکم دادگستری ، عضو کانون وکلای دادگستری استان مازندران ، به مدیریت عاملی آقای البرز فقیه نصیری، ریاست آقای احسان فقیه نصیری و نائب رئیسی آقای گودرز فقیه نصیری(با بیش از دو دهه فعالیت در این عرصه) تحت ...

  • ارتباط با ما

    نشانی: چالوس، مقابل دادگستری، ساختمان وکلا، طبقه اول، واحد سوم

    تلفن: 01152255455 , 01152254080